هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند عشق، حیرت، ناامیدی، و تلاش بی‌ثمر می‌پردازد. شاعر از ناتوانی در رسیدن به مقصود، حسرت، و رنج‌های عشق سخن می‌گوید و با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند تپیدن دل، دویدن بی‌ثمر، و گل‌های چمن، احساسات عمیق انسانی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۳۴۱۹

دل به مطلب اگر از راه تپیدن نرسد
گو مکن سعی که هرگز به دویدن نرسد

بهترین پایه صاحب نظران حیرانی است
دیده هرگز به مقامی ز پریدن نرسد

پای فهمیده در آن سلسله زلف گذار
که در آن کوچه به خورشید دویدن نرسد

از دل پخته مزن لاف که این میوه خام
نرسد تا به لبت جان، به رسیدن نرسد

وحشتی قسمت مجنون من از عشق شده است
که به من هیچ غزالی به رمیدن نرسد

گرچه چون لاله نگونسار بود کاسه من
از دل سوخته خونم به چکیدن نرسد

نرسد زان به تو از چشم بدان آسیبی
کز لطافت گل روی تو به دیدن نرسد

نه چنان رفته ام از خود که دگر بازآیم
دامن رفته ز دستم به کشیدن نرسد

می دود در پی آن چشم دل خام طمع
طفل هرچند به آهو به دویدن نرسد

از لطافت به تماشایی آن سیب ذقن
بجز از دست و لب خویش گزیدن نرسد

آنچنان محو تو شد دیده نظار گیان
که به گلهای چمن نوبت چیدن نرسد

دل سودا زده و حرف شکایت، هیهات
دانه سوخته هرگز به دمیدن نرسد

مهربان گر به یتیمان نشود دایه لطف
هوش اطفال به انگشت مکیدن نرسد

چه کند با دل سنگین طبیبان صائب؟
ناتوانی که فغانش به شنیدن نرسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.