هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، حالات روحی و احساسات شاعر را در قالب تصاویر و استعاره‌های زیبا بیان می‌کند. شاعر از عشق، حیرت، شوق، و پشیمانی سخن می‌گوید و از عناصری مانند شب، می، طوفان، خار، تیغ، و بیابان برای توصیف حالات درونی خود استفاده می‌کند. شعر به زیبایی‌های عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌پردازد و در نهایت به مفاهیم عرفانی مانند سفر روحانی و حیرت در عالم هستی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۵۶۷

شب که روی تو ز می در عرق افشانی بود
دل سراسیمه تر از کشتی طوفانی بود

خار در پیرهنم جوهر ذاتی می ریخت
بس که چون تیغ مرا ذوق ز عریانی بود

دیده شوخ به گرداب غم انداخت مرا
یاد آن روز که در عالم حیرانی بود

شیشه و سنگ بغل گیری هم می کردند
چه صفا بود که در عالم روحانی بود

شوق روزی که به گرد تو مرا می گرداند
آسمان صورت دیوار گرانجانی بود

شهری از حسن غریب تو بیابانی شد
عاشق لیلی اگر یک دو بیابانی بود

از سر کوی تو روزی که به جنت رفتم
توشه راه من از اشک پشیمانی بود

چون قلم تا کمر هستی ناقص بستم
تیغ دایم به سرم از خط پیشانی بود

تا برآورد سر از حلقه مستی صائب
دل ما شانه کش زلف پریشانی بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.