۲۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۸۳

ملایمت سپر خصم تندخو گردد
شراب شیشه شکن عاجز کدو گردد

به چشم خویش جهان را سیه کند چو عقیق
ز ساده لوحی خود هرکه نامجو گردد

صدف عبث دهنی باز می کند به سؤال
گهر چگونه برابر به آبرو گردد؟

کنند بوی شناسان غلط به ناف غزال
ز نقش پای تو خاکی که مشکبو گردد

رخی که دیده خورشید ازو پرآب شده است
چه لایق است به آیینه روبرو گردد؟

همیشه سبز بود حرف هرکه چون طوطی
ز وصل آینه قانع به گفتگو گردد

ز چار موجه به ساحل رساند کشتی خویش
ز خلق هرکه چو صائب کناره جو گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.