۲۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۹۶

ز باده چشم تو ظالم رحیم می گردد
اگر بخیل به مستی کریم می گردد

به جد و جهد اگر گرگ گوسفند شود
شریر هم به ریاضت سلیم می گردد

ز بیکسی به دل صاف من غباری نیست
گهر عزیز شود چون یتیم می گردد

سپند ریشه دوانید در دل آتش
چه وقت اختر ما مستقیم می گردد؟

در آن ریاض غمینم که غنچه پیکان
شکفته از دم سرد نسیم می گردد

دل از گشودن لب می شود تهی از درد
ز رخنه ملک اگر مستقیم می گردد

به چشم کم منگر در گناه اندک خویش
که هرچه خرد شماری عظیم می گردد

مده به خلوت دل راه خنده را صائب
که پسته را دل ازین ره دونیم می گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.