هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، مفاهیم عمیق عرفانی، اخلاقی و انسانی را بیان میکند. موضوعات اصلی شامل عشق، صبر، امید، ناامیدی، طبیعت و تأملات فلسفی است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق و استعارههای پیچیده است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و عشق ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۳۹۸۱
به چشم شوخ رگ خواب تازیانه شود
که خاروخس چوبه آتش رسد زبانه شود
بهار رنگ خزان برکند در آخر حسن
به تیغ غمزه خط سبز موریانه شود
به نیکوان سر طومار شکوه باز مکن
که خواب حسن گرانسنگ ازین فسانه شود
به بلبلی که حیاتش ز بوی گل باشد
قفس چگونه گوارا ز آب ودانه شود
ز باده نرم نشد لعل او که هیهات است
کز آب آتش یاقوت بی زبانه شود
چنین که گل شده از برگ گوش سرتاپا
چگونه بلبل ماسیر از ترانه شود
مریز اشک به تحصیل رزف چون طفلان
که در گلو چوگره گشت گریه دانه شود
به هیچ جا نرسد هرکه همتش پست است
پرشکسته خس وخار آشیانه شود
شود ز وسعت مشرب بهشت خارستان
که جوش خلق به عارف شرابخانه شود
گناه کجروی توست ناامیدی تو
که تیر راست خطا کمتر از نشانه شود
چنان که غنچه شود نیمشب شکفته به باغ
شکفته بیش دل از باده شبانه شود
دهد به راهروان بال وپر سبکباری
پیاده پیشتر از کاروان روانه شود
نشست از دل من گریه گرد کلفت را
کجا ز موج زدن بحر بیکرانه شود
ز بردباری من سرکشی شود پامال
ز خاکساری من صدر آستانه شود
گشاده رویی گل عندلیب را صائب
درین شکفته چمن باعث ترانه شود
که خاروخس چوبه آتش رسد زبانه شود
بهار رنگ خزان برکند در آخر حسن
به تیغ غمزه خط سبز موریانه شود
به نیکوان سر طومار شکوه باز مکن
که خواب حسن گرانسنگ ازین فسانه شود
به بلبلی که حیاتش ز بوی گل باشد
قفس چگونه گوارا ز آب ودانه شود
ز باده نرم نشد لعل او که هیهات است
کز آب آتش یاقوت بی زبانه شود
چنین که گل شده از برگ گوش سرتاپا
چگونه بلبل ماسیر از ترانه شود
مریز اشک به تحصیل رزف چون طفلان
که در گلو چوگره گشت گریه دانه شود
به هیچ جا نرسد هرکه همتش پست است
پرشکسته خس وخار آشیانه شود
شود ز وسعت مشرب بهشت خارستان
که جوش خلق به عارف شرابخانه شود
گناه کجروی توست ناامیدی تو
که تیر راست خطا کمتر از نشانه شود
چنان که غنچه شود نیمشب شکفته به باغ
شکفته بیش دل از باده شبانه شود
دهد به راهروان بال وپر سبکباری
پیاده پیشتر از کاروان روانه شود
نشست از دل من گریه گرد کلفت را
کجا ز موج زدن بحر بیکرانه شود
ز بردباری من سرکشی شود پامال
ز خاکساری من صدر آستانه شود
گشاده رویی گل عندلیب را صائب
درین شکفته چمن باعث ترانه شود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.