۲۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۱۵۶

این غافلان که دست به پیمانه می برند
از چشم شیر شمع به کاشانه می برند

جان چون کمال یافت نمانند در بدن
انگور چون رسید به میخانه می برند

چندین هزار ملک سلیمان به باد رفت
موران همان به خانه خود دانه می برند

گردون ستم به خانه خرابان فزون کند
جای خراج گنج ز ویرانه می برند

نتوان شمرد دشمن خونخوار را ضعیف
مردان به مور حمله شیرانه می برند

میزان عدل میل به یک سو نمی کند
عشاق فیض کعبه ز بتخانه می برند

صائب جماعتی که به صورت مقیدند
لذت کجا ز معنی بیگانه می برند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.