۲۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۵۶

چینی اگر ز سنبل زلف تو وا شود
خون از دماغ مشک روان درختا شود

صد پیرهن عرق کند از شرم، ماه مصر
یک عقده گر ز بند قبای تو وا شود

این شیوه ها که من زمیان تو دیده ام
مشکل به صد عبارت نازک ادا شود

بگشای لب که آب شود گوهر از حجاب
بنمای رخ که آینه محو صفا شود

آب گهر به چشم صدف اشک حسرت است
آنجا که لعل او به شکر خنده وا شود

خط شکسته است مرا خط سرنوشت
بال هما به طالع من بوریا شود

محراب صبح، گوشه ابرو بلند کرد
ساقی مهل نماز صراحی قضا شود

هر کس به ذوق معنی بیگانه آشناست
صائب به طرز تازه ما آشناست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.