هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند عشق ناکام، رنج‌های روحی، ناامیدی از تغییر و اصلاح، حسادت، قناعت و غربت می‌پردازد. شاعر از ناتوانی در تسکین درد عشق، بی‌تأثیری ملامت‌ها، و شرایط سخت زندگی سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که برخی امور با نصیحت یا تلاش تغییر نمی‌کنند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق و انتزاعی شعر مانند عشق ناکام، رنج‌های روحی و فلسفه زندگی برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است سنگین باشد. درک این مضامین نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد، بنابراین مناسب مخاطبان بالای 16 سال است.

غزل شمارهٔ ۴۲۹۱

تسکین دل به شور محبت نمی شود
این داغ، خوش نمک به قیامت نمی شود

لیلی عنان گسسته به صحرا نهاد روی
تمکین حریف جذب محبت نمی شود

در اشک تلخ نیست کمی دیده مرا
دستم دچار دامن فرصت نمی شود

در کوهسار شورش سیل است بیشتر
اصلاح ما به سنگ ملامت نمی شود

فانوس شمع را نتواند نهفته داشت
چشم حسود پرده شهرت نمی شود

مسند به روی دست سلیمان فکند مور
خواری نصیب اهل قناعت نمی شود

از آرزوست خواب پریشان دل تمام
تا نقش هست آینه خلوت نمی شود

از آب تیغ دانه ما سبز می شود
قطع امید ما به شهادت نمی شود

از تاک زور باده کجی را برون نبرد
هموار بدگهر به نصیحت نمی شود

بیدار گشت سبزه خوابیده از سحاب
از می علاج زنگ کدورت نمی شود

شمعی که دیده هاست سرانجام خامشی
منت پذیر دست حمایت نمی شود

صائب ز خود برآی که حسن سخن، غریب
بی خاکمال وادی غربت نمی شود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.