۱۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۳۲۴

هر کس نوایی از من آتش زبان شنید
افسرده شد چو زمزمه بلبلان شنید

در پرده های گوش گل از ناز ره نیافت
فریاد من که گوش کر باغبان شنید

بر عاجزان دراز نسازد زبان چو تیر
پیش از هدف کسی که فغان از کمان شنید

در حیرتم که از چه به گل ماند پای سرو
زین نغمه های تر که ز آب روان شنید

خامی بود توقع روزی ز آسمان
کی زین تنور سرد کسی بوی نان شنید

دیوانه گر نگشت سرش داغ کردنی است
هر کس که وصف خوبی آن دلستان شنید

در هر دلی که حسن گلو سوز او گذشت
بوی کباب از نفسش می توان شنید

صائب گرفت گوشه ای از اهل روزگار
ازبس که ناشنیدنی از مردمان شنید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.