۲۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۵۵

از سنگلاخ دنیا ای شیشه بار بگذر
چون سیل نوبهاران زین کوهسار بگذر

هنگام باز گشت است نه وقت سیرو گشت است
با چهره خزانی از نوبهار بگذر

برگ نشاط عالم خاکی به خون سرشته است
چون باد بی تأمل زین لاله زار بگذر

آبی که ماند در جو آخر غبار گردد
گر تشنه محیطی از جویبار بگذر

یک میوه رسیده بر نخل آرزو نیست
زین میوه های نارس ای خامکار بگذر

یکروی و یک جهت شو چشم از دویی بپوشان
بگذار پنج و شش را از هفت و چار بگذر

خواب گران غفلت دارد ترا زمین گیر
چون آه راست کن قد زین نه حصار بگذر

عریان به چشم رهزن تیغ برهنه باشد
تاب خزان نداری از برگ و بار بگذر

بر سیر روزگاران تا چند تن توان داد؟
یک ره تو هم به مردی زین روزگار بگذر

صائب جمال باقی جویای لوح ساده است
زین نقشهای فانی آیینه وار بگذر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.