هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف عشق و دل‌بستگی شاعر به معشوق می‌پردازد. شاعر از زیبایی‌های معشوق، تأثیر عمیق او بر خود و حالات روحی‌اش در این رابطه سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۴۲

گل اندامی که من دارم نظربرروی گلرنگش
ز رنگ آفتابی، آفتابی می شود رنگش

نمی دانم قماش دست سیمینش، همین دانم
که کار مومیایی می کند باشیشه ام سنگش

نمی آید برون از خانه از شرم تماشایی
ز بس چسبیده براندام سیمین جامه تنگش

چه باشد صلح آن شیرین پسر را چاشنی یارب
که چون حلوای صلح از عاشقان دل می برد جنگش

بود چون سبزه زیر سنگ از نشو و نما عاجز
زبان عرض حال من زتمکین گرانسنگش

چه باشد حال دل در دست او یارب،که می پیچد
به خود چون زلف جوهر بیضه فولاد درچنگش

ز ترک تنگ چشمی مردمی صائب طمع دارم
که تلخ افتاده چون بادام کوهی دیده تنگش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.