هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، عشق پاک و سودایی را به تصویر می‌کشد. شاعر از عشق به معشوقی با رخسار گلگون و چشمان آسمانی سخن می‌گوید که وجودش را دگرگون کرده است. او از درد فراق و بی‌توجهی معشوق می‌نالد، اما عشقش را بی‌گناه و پاک می‌داند. شعر با اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند سفر درون و بی‌نیازی پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۵۵

اگر باید درآتش رفت از رخسار گلگونش
به دندان خون خود می گیرم از لبهای میگونش؟

ندارد در هوسناکی گناهی عشق پاک من
به جوش آورد خون بوسه را رخسار گلگونش

مرا در یک نظر چون سرمه گردانید سودایی
بلای آسمانی بود چشم آسمان گونش

به آه سرد من آن شاخ گل سر در نمی آرد
و گرنه هرنسیمی می برد از راه بیرونش

سفال از بوی ریحان غوطه در دریای عنبر زد
همان خشک است مغز عاشقان از خط شبگونش

سفر در خویش کردن بی نیازی بار می آرد
خوشا دیوانه ای کز سینه باشد بر مجنونش

ز عقل خام طینت پختگی جویی، نمی بینی
که در خم جای دارد چون می نارس فلاطونش

ز فیض عشق دارم لاله رویی درنظر صائب
که می چسبد چو داغ لاله بردل خال موزونش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.