هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی سخن میگوید. شاعر از نابینایی و ناشنوایی معنوی انسانها در برابر حقایق زندگی انتقاد میکند و از آنها میخواهد تا با روشنبینی و تدبیر، به سوی حقیقت حرکت کنند. همچنین، شاعر به مسائلی مانند غفلت از ثواب و مقام مسکینان، و نیز به تفاوتهای ظاهری و باطنی انسانها اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم انتقادی و اجتماعی موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۹۵
ازین درختْ بِدان شاخ و بَر نمیبینی
سه شاخ داری، کور و کَریّ و گَرگینی
میانِ آب دَریّ و زِ آب میپُرسی
میانِ گنجِ زَری، مِسِّ قَلْب میچینی
خدات گوید تَدبیرِ چَشم روشن کُن
تو چَشم را بِگُذاریّ و میکُنی بینی
اگرچه تیرهشبی، رو به صُبحِ صادقْ آر
مَگو که صُبحَم صُبحی، ولی دروغینی
رسید نعرۀ عشرت ز ناصر منصور
غَدَوْتُ اَشْرَبُها وَالخَمارُ یَسْقینی
مُجَرَّدانْ همه شب، نُقل و باده مینوشَند
دَرین خوشی که در اَفواهْ سابِقُ الدّینی
مِثالِ دُنْب زِ پَس ماندهیی، زِ سَرمَستان
تو مَستِ بِسْترِ گرمی، حَریفِ بالینی
چو غافلی زِ ثَواب و مَقامِ مِسکینان
مُراقِبِ ذَهَبی، دُشمنِ مَساکینی
گِل است قوتِ تو هَمچون زَنانِ آبِسْتَن
تو را ازان چه که در روضه و بَساتینی؟
دِیْ و بهار همه سال مارْ خاک خورَد
اگر انار زَنَد خنده، تین کُند تینی
اگر چه نَقْشِ لَطیفی، نه سَر به سَر نَقْشی
وَگَر چه زادهٔ طینی، نِه سَر به سَر طینی
هَلا، خَموش که دیوانْ دَفِ تو تَر کردند
کَانیسِ دفتری و طالِبِ دَواوینی
سه شاخ داری، کور و کَریّ و گَرگینی
میانِ آب دَریّ و زِ آب میپُرسی
میانِ گنجِ زَری، مِسِّ قَلْب میچینی
خدات گوید تَدبیرِ چَشم روشن کُن
تو چَشم را بِگُذاریّ و میکُنی بینی
اگرچه تیرهشبی، رو به صُبحِ صادقْ آر
مَگو که صُبحَم صُبحی، ولی دروغینی
رسید نعرۀ عشرت ز ناصر منصور
غَدَوْتُ اَشْرَبُها وَالخَمارُ یَسْقینی
مُجَرَّدانْ همه شب، نُقل و باده مینوشَند
دَرین خوشی که در اَفواهْ سابِقُ الدّینی
مِثالِ دُنْب زِ پَس ماندهیی، زِ سَرمَستان
تو مَستِ بِسْترِ گرمی، حَریفِ بالینی
چو غافلی زِ ثَواب و مَقامِ مِسکینان
مُراقِبِ ذَهَبی، دُشمنِ مَساکینی
گِل است قوتِ تو هَمچون زَنانِ آبِسْتَن
تو را ازان چه که در روضه و بَساتینی؟
دِیْ و بهار همه سال مارْ خاک خورَد
اگر انار زَنَد خنده، تین کُند تینی
اگر چه نَقْشِ لَطیفی، نه سَر به سَر نَقْشی
وَگَر چه زادهٔ طینی، نِه سَر به سَر طینی
هَلا، خَموش که دیوانْ دَفِ تو تَر کردند
کَانیسِ دفتری و طالِبِ دَواوینی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.