هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، احساسات عمیق و پیچیدهای را بیان میکند. شاعر از عشق، زیبایی، و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید و با اشاره به مفاهیمی مانند شهادت، عرفان، و طبیعت، فضایی پراحساس و نمادین خلق میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۵۰۰۵
به خون تپیدن خورشید پر مکرر شد
به یک کرشمه دیگر تمام کن کارش !
مرید مولوی روم تانشد صائب
نکرد در کمر عرش دست گفتارش
گهر ز شرم عرق می کند به بازارش
چگونه آب نگردد دل خریدارش؟
مرا به دام کشیده است نازک اندامی
که هم زموی میان خودست زنارش
کجابه اهل نظر بنگرد خودآرایی
که صبح آینه سازد ز خواب بیدارش
به گرمسیر فنارسم سرد مهری نیست
بغل گشاده به منصور می دود دارش
شهید لاله عذاری شوم که تا دم خط
نرفت شرم ز بالین چشم بیمارش
برهنه پا سر گلگشت وادیی دارم
که دشنه بر جگر برق می زند خارش
که یک گل از چمن روزگار بر سر زد؟
که همچو صبح پریشان نگشت دستارش
به یک کرشمه دیگر تمام کن کارش !
مرید مولوی روم تانشد صائب
نکرد در کمر عرش دست گفتارش
گهر ز شرم عرق می کند به بازارش
چگونه آب نگردد دل خریدارش؟
مرا به دام کشیده است نازک اندامی
که هم زموی میان خودست زنارش
کجابه اهل نظر بنگرد خودآرایی
که صبح آینه سازد ز خواب بیدارش
به گرمسیر فنارسم سرد مهری نیست
بغل گشاده به منصور می دود دارش
شهید لاله عذاری شوم که تا دم خط
نرفت شرم ز بالین چشم بیمارش
برهنه پا سر گلگشت وادیی دارم
که دشنه بر جگر برق می زند خارش
که یک گل از چمن روزگار بر سر زد؟
که همچو صبح پریشان نگشت دستارش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.