هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی به مفاهیمی مانند عشق، رنج، صبر، و پذیرش سرنوشت میپردازد. شاعر با استفاده از استعارههای مختلف مانند سنگ، تیشه، شیرین، و حلاج، احساسات عمیق انسانی و تجربیات زندگی را بیان میکند. او از ناامیدی، عشق نافرجام، و پذیرش شرایط سخن میگوید و در نهایت به قناعت و رضایت از زندگی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از استعارهها و اشارات تاریخی (مانند حلاج) نیاز به دانش پیشینه ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
غزل شمارهٔ ۵۰۳۰
مکن خراش دل سنگ نیز پیشه خویش
که کشته می شوی آخر به زخم تیشه خویش
زشرم صورت شیرین مرا میسر نیست
ز دور بوسه زدن بر دهان تیشه خویش
مرا به دار فنای زمانه چون حلاج
بجز رسن نبود بهره ای ز پیشه خویش
که غیر سبزه خط تو ای بهار امید
رسانده است در آتش به آب، ریشه خویش ؟
به لطف شیشه گر، امید من درست بود
ازان دریغ ندارم زسنگ شیشه خویش
دوام خنده شادی چو غنچه یک دهن است
خوشم به تنگدلی با غم همیشه خویش
چو پیش صرصر مرگ است کوه و کاه یکی
به سنگ خاره چه محکم کنیم ریشه خویش ؟
نمی رسد به غزالان فربه آسیبی
اگر ز پهلوی لاغر کنند بیشه خویش
شدم به خوردن دل قانع از جهان صائب
چو شیر پا نگذارم برون ز بیشه خویش
که کشته می شوی آخر به زخم تیشه خویش
زشرم صورت شیرین مرا میسر نیست
ز دور بوسه زدن بر دهان تیشه خویش
مرا به دار فنای زمانه چون حلاج
بجز رسن نبود بهره ای ز پیشه خویش
که غیر سبزه خط تو ای بهار امید
رسانده است در آتش به آب، ریشه خویش ؟
به لطف شیشه گر، امید من درست بود
ازان دریغ ندارم زسنگ شیشه خویش
دوام خنده شادی چو غنچه یک دهن است
خوشم به تنگدلی با غم همیشه خویش
چو پیش صرصر مرگ است کوه و کاه یکی
به سنگ خاره چه محکم کنیم ریشه خویش ؟
نمی رسد به غزالان فربه آسیبی
اگر ز پهلوی لاغر کنند بیشه خویش
شدم به خوردن دل قانع از جهان صائب
چو شیر پا نگذارم برون ز بیشه خویش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.