هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، شاعر پرآوازهٔ سبک هندی، سرشار از تصاویر شاعرانه و مضامین عرفانی است. شاعر از عشق، جمال معشوق، ناامیدی، درد فراق و آزادگی سخن میگوید. او با استفاده از استعارهها و تشبیههای زیبا، حالات درونی خود را به تصویر میکشد و از ناسازگاری روزگار و بیوفایی دنیا شکوه میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است و درک کامل آن نیاز به شناخت ادبیات کلاسیک فارسی و بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از واژهها و مفاهیم به کار رفته در شعر ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۵۰۸۹
سری را که بالین شود آستانش
بود بخت بیدار خواب گرانش
فتاده است کارم به خونریز طفلی
که گلگون شود اسب نی زیر رانش
رسانده است ناسازگاری به جایی
که نتوان سخن ساختن از زبانش
ز دل پاک سازد بساط جهان را
نسیمی که برخیزد از بوستانش
شکوه جمالش رسیده است جایی
که خواب بهاران کند پاسبانش
به نازک میانی است کارم که دیدن
کند کار آتش به موی میانش
ز می جان کند درتن می پرستان
لب جام تا بوسه زد بردهانش
گرفتم که افتد گذارش به خاکم
که راهست دستی که گیرد عنانش ؟
سپندی که از روی گرم تو سوزد
شود سرمه درکام، آه و فغانش
نمانده است سامان پرواز دل را
رباید مگر بیخودی ازمیانش
حجاب است مهر دهان هنرور
ز جوهر بود تیغ،بند زبانش
چه فارغ ز چرخ است آزاد طبعی
که از همت خود بود آسمانش
میندیش از چین ابروی گردون
که نرم است بسیار پشت کمانش
نشد مهربان ازدعای دل شب
کجا خط به صائب کند مهربانش ؟
بود بخت بیدار خواب گرانش
فتاده است کارم به خونریز طفلی
که گلگون شود اسب نی زیر رانش
رسانده است ناسازگاری به جایی
که نتوان سخن ساختن از زبانش
ز دل پاک سازد بساط جهان را
نسیمی که برخیزد از بوستانش
شکوه جمالش رسیده است جایی
که خواب بهاران کند پاسبانش
به نازک میانی است کارم که دیدن
کند کار آتش به موی میانش
ز می جان کند درتن می پرستان
لب جام تا بوسه زد بردهانش
گرفتم که افتد گذارش به خاکم
که راهست دستی که گیرد عنانش ؟
سپندی که از روی گرم تو سوزد
شود سرمه درکام، آه و فغانش
نمانده است سامان پرواز دل را
رباید مگر بیخودی ازمیانش
حجاب است مهر دهان هنرور
ز جوهر بود تیغ،بند زبانش
چه فارغ ز چرخ است آزاد طبعی
که از همت خود بود آسمانش
میندیش از چین ابروی گردون
که نرم است بسیار پشت کمانش
نشد مهربان ازدعای دل شب
کجا خط به صائب کند مهربانش ؟
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.