هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس تنهایی، غم و ویرانی درون خود می‌گوید. او خود را مانند دانه‌ای بی‌ثمر، ویرانه‌ای بی‌ساکن و شمعی در تاریکی می‌داند. با این حال، در میان این ناامیدی، به کمک به دیگران و پاک شدن از گناهان با گریه‌های مستانه امیدوار است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی مانند گناه، امید و ویرانی، فهم آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۵۳۱۷

نیست از عزلت غباری بر دل دیوانه ام
دربهاران از زمین سر بر نیارد دانه ام

بس که شد از گرد کلفت دلگران غمخانه ام
آیه رحمت شمارد سیل را ویرانه ام

می گشایم با تهیدستی گره از کار خلق
بر سر مردم ازان فرمانرواچون شانه ام

هر کجا هنگامه گرمی است می گردم سپند
دربهاران عندلیب و در خزان پروانه ام

سیل در ویرانی من بی گناه افتاده است
آب بر می آورد چون چشم از خود خانه ام

در مذاق من شراب تلخ آب زندگی است
شیشه چون خالی شد از می پر شد پیمانه ام

گرچه از گنج گهر کردم جهان را بی نیاز
نیست شمعی غیر چشم جغد در ویرانه ام

گر نشوید ابر صائب نامه اعمال من
می کند پاک از گناهان گریه مستانه ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.