هوش مصنوعی: این متن به موضوع گذرا بودن زندگی و بازگشت همه موجودات به سوی عدم می‌پردازد. شاعر از بی‌ثباتی و آشوب در جهان هستی سخن می‌گوید و بر این نکته تأکید دارد که در نهایت، همه چیز به سوی عدم بازمی‌گردد. همچنین، متن به مفاهیمی مانند قناعت، رهایی از دغدغه‌های دنیوی و پذیرش سرنوشت اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند مرگ و نیستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۳۶۶

هر که می آید به ملک هستی از کوی عدم
باز می گردد به جان بی نفس سوی عدم

هرکه می داند چه آشوب است درملک وجود
بی تامل برندارد سر ز زانوی عدم

هست در میزان هستی راه ورسم امتیاز
خاک وزرباشد برابر درترازوی عدم

هرکه رفت آنجا ز فکر باز گشت آسوده شد
دلنشین افتاده است از بس سر کوی عدم

سجده شکرش به دامان قیامت می کشد
هر که را محراب گردد طاق ابروی عدم

تا بیفتی از نفس چون دیده قربانیان
رو مکن زنهار رد آیینه روی عدم

نیست در ملک پرآشوب وجود آسودگی
چون نفس ازپای منشین در تکاپوی عدم

خاک می مالد به لب صائب ز بیم چشم زخم
ورنه سیراب است از آب زندگی جوی عدم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.