هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساسات عمیق خود مانند غم، تنهایی، و شوق سخن میگوید. او از اشکهایش به عنوان شمعی در تاریکی یاد میکند و از درد دل و رنجهایش میگوید. همچنین، به مقابله با دشمنان و تحمل سختیها اشاره دارد و در پایان، از شوق رفتن و رهایی سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار است. همچنین، برخی از واژگان و استعارههای به کار رفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.
غزل شمارهٔ ۵۳۹۲
شمع فانوسم که در پرده است اشک افشاندنم
از گرستن تر نگردد دامن پیراهنم
نیست شمعی در سرای من، ولی از سوز دل
می درخشد همچو چشم شیر شبها روزنم
دشمنان را می کنم از چرب نرمی سازگار
خار می گردد گل بی خار در پیراهنم
خون رحم آید به جوش از چشم شرم الود من
دست خالی می رود گلچین برون از گلشنم
تا گسستم رشته پیوند از زال جهان
سر برآورد از گریبان مسیحا سوزنم
بعد ایامی که گلها از سفر باز آمدند
چون نسیم صبحدم می باید از خود رفتنم
شوق اگر صائب چنین گردد گریبانگیرمن
می کند کوتاه دست خار را از دامنم
از گرستن تر نگردد دامن پیراهنم
نیست شمعی در سرای من، ولی از سوز دل
می درخشد همچو چشم شیر شبها روزنم
دشمنان را می کنم از چرب نرمی سازگار
خار می گردد گل بی خار در پیراهنم
خون رحم آید به جوش از چشم شرم الود من
دست خالی می رود گلچین برون از گلشنم
تا گسستم رشته پیوند از زال جهان
سر برآورد از گریبان مسیحا سوزنم
بعد ایامی که گلها از سفر باز آمدند
چون نسیم صبحدم می باید از خود رفتنم
شوق اگر صائب چنین گردد گریبانگیرمن
می کند کوتاه دست خار را از دامنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.