هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساس سبکباری و رهایی خود از دنیای مادی سخن میگوید. او با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند پروانه، دریا، آتش و خورشید، به بیان عواطف عمیق و گاه دردناک خود میپردازد. شاعر خود را ذرهای بیقدر میداند اما در عین حال، از آزادی و شجاعت خود در برابر مشکلات زندگی سخن میگوید. او از گسستن از دنیا و پیوستن به مسیحا صحبت میکند و در نهایت، به بیان دردها و رنجهای خود با خندهای خونین میپردازد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از تصاویر شاعرانه و نمادین ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۵۳۹۴
خنده بر حال گرانباران دنیا می زنم
از سبکباری چو کف بر قلب دریا می زنم
بادبان کشتی من شهپر پروانه است
سینه بر دریای آتش بی محابا می زنم
تا چو سوزن رشته الفت گسستم از جهان
سر برون ازیک گریبان با مسیحا می زنم
ذره بیقدرم اما افسر خورشید را
گر گذارد بر سر من چرخ، سر وا می زنم
چون صدف تا دست بر بالای هم بنهاده ام
کاسه در آب گهر درعین دریا می زنم
می گشایم عقده های گریه خونین زدل
گربه ظاهر خنده خونین چو مینا می زنم
دست من گیرای گران تمکین که چون موج سراب
سالها شد قطره در دامان صحرا می زنم
از پریشان گردی نظاره صائب سوختم
بخیه حیرانیی بر چشم بینا می زنم
از سبکباری چو کف بر قلب دریا می زنم
بادبان کشتی من شهپر پروانه است
سینه بر دریای آتش بی محابا می زنم
تا چو سوزن رشته الفت گسستم از جهان
سر برون ازیک گریبان با مسیحا می زنم
ذره بیقدرم اما افسر خورشید را
گر گذارد بر سر من چرخ، سر وا می زنم
چون صدف تا دست بر بالای هم بنهاده ام
کاسه در آب گهر درعین دریا می زنم
می گشایم عقده های گریه خونین زدل
گربه ظاهر خنده خونین چو مینا می زنم
دست من گیرای گران تمکین که چون موج سراب
سالها شد قطره در دامان صحرا می زنم
از پریشان گردی نظاره صائب سوختم
بخیه حیرانیی بر چشم بینا می زنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.