هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد و رنج عاطفی، ناامیدی، و احساس تنهایی سخن می‌گوید. شاعر از زخم‌های زبانی دیگران، بی‌پناهی، و انزوای خود می‌نالد و خود را به عناصری مانند محراب خشک، دریا، و بحر تشبیه می‌کند که نشان‌دهنده عمق رنج اوست. همچنین، اشاره‌ای به بی‌توجهی دیگران و تلاش فلک برای پنهان کردن وجودش دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'بوی خون دل' و 'زخم زبان' ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۵۶۱

چنان برد اختیار از دست آن سرو قباپوشم
که آید در نظرها خشک چون محراب آغوشم

ز بوی خون دل نظار گی را آب می سازم
به ظاهر چون لب تیغ از شکایت گر چه خاموشم

جنون من شد از زخم زبان ناصحان افزون
نه آن دریای پر شورم که بتوان کرد خس پوشم

من آن حسن غریبم کاروان آفرینش را
که جای سیلی اخوان بود نیل بنا گوشم

من از کم مایگی مهر خموشی بر دهن دارم
من آن بحرم که گوهر در صدف شد آب از جوشم

ز خواری آن یتیمم دامن صحرای امکان را
که گر خاکم سبو گردد نمی گیرند بر دوشم

فلک بیهوده صائب سعی در اخفای من دارد
نه آن شمعم که بتوان داشت پنهان زیر سر پوشم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.