هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عشق، رنج، امید و تسلیم است. شاعر با استفاده از استعارههای زیبا مانند شکر، دریا، یوسف، شمع و کلید، احساسات خود را به تصویر میکشد. او از عشق و رنجهای آن میگوید، اما در نهایت به امید و تسلیم میرسد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعارهها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۵۶۰۲
به نظر بازی از آن تنگ شکر ساخته ام
به همین رشته ز دریای گهر ساخته ام
زیر یک پیرهنم در همه جا با یوسف
من که زان یار گرامی به خبر ساخته ام
چون به آسانی از آن نخل کنم قطع امید؟
دهنی تلخ به امید ثمر ساخته ام
شعله عشق محال است به من پردازد
جگر سوخته را دام شرر ساخته ام
دل سودایی من روشن از آن است که من
همچو شمع از تن خود زاد سفر ساخته ام
نیست ممکن که دری بر رخ من نگشاید
این کلیدی که من از آه سحر ساخته ایم
خاکساری ز شکایت دهنم دوخته است
نقش پایم که به هر راهگذر ساخته ام
ناامید از شب اندوه مباشید که من
بارها از نفس سوخته پر ساخته ام
زهر اگر در قدحم همنفسان ریخته اند
به سبکدستی تسلیم شکر ساخته ام
منم آن لاله که از نعمت الوان جهان
با دل سوخته و خون جگر ساخته ام
منم آن موج سبکسیر که از بیخبری
هر نفس دام تماشای دگر ساخته ام
موی بر پیکر من حلقه زنار شده است
دست خود تا به میان تو کمر ساخته ام
زان ربایند ز هم جوهریانم صائب
که به یک قطره ز دریا چو گهر ساخته ام
به همین رشته ز دریای گهر ساخته ام
زیر یک پیرهنم در همه جا با یوسف
من که زان یار گرامی به خبر ساخته ام
چون به آسانی از آن نخل کنم قطع امید؟
دهنی تلخ به امید ثمر ساخته ام
شعله عشق محال است به من پردازد
جگر سوخته را دام شرر ساخته ام
دل سودایی من روشن از آن است که من
همچو شمع از تن خود زاد سفر ساخته ام
نیست ممکن که دری بر رخ من نگشاید
این کلیدی که من از آه سحر ساخته ایم
خاکساری ز شکایت دهنم دوخته است
نقش پایم که به هر راهگذر ساخته ام
ناامید از شب اندوه مباشید که من
بارها از نفس سوخته پر ساخته ام
زهر اگر در قدحم همنفسان ریخته اند
به سبکدستی تسلیم شکر ساخته ام
منم آن لاله که از نعمت الوان جهان
با دل سوخته و خون جگر ساخته ام
منم آن موج سبکسیر که از بیخبری
هر نفس دام تماشای دگر ساخته ام
موی بر پیکر من حلقه زنار شده است
دست خود تا به میان تو کمر ساخته ام
زان ربایند ز هم جوهریانم صائب
که به یک قطره ز دریا چو گهر ساخته ام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.