هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به بیان احساسات شاعرانه و تجربیات روحانی می‌پردازد. شاعر از عشق، آزادی، و جستجوی معنویت سخن می‌گوید و از عناصری مانند زلف، شمع، آب حیات، و قدسیان برای انتقال مفاهیم عمیق استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و شاعرانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات عرفانی نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۶۰۷

دست در دامن آن زلف معنبر زده ام
باز بر آتش خود دامن محشر زده ام

شمع بیدار دلان روشنی از من دارد
آب حیوان به رخ خضر مکرر زده ام

برق عشقم که به بال و پر پرواز بلند
قدسیان را سر مقراض به شهپر زده ام

بسته ام از سخن عشق به خاموشی لب
مهر از موم به منقار سمندر زده ام

نیست یک سرو که پهلو به نهال تو زند
بارها در چمن خلد سراسر زده ام

سر خط راست روی جاده از من دارد
صفحه دشت جنون را همه مسطر زده ام

صفحه خرقه ام از بخیه هستی ساده است
همچو سوزن ز گریبان فنا سر زده ام

گر چه زاهد نیم، آداب وضو می دانم
شسته ام دست ز سجاده و ساغر زده ام

چون صدف کاسه در یوزه به نیسان نبرم
به گره آب رخ خویش چو گوهر زده ام

من و اندیشه آزادی از آن حلقه زلف؟
رزق پرواز شود بالم اگر پر زده ام!

صائب آن بلبل مستم که ز شیرین سخنی
نمک سوده به داغ دل محشر زده ام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.