هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره‌ی ناکامی‌ها، رنج‌ها و ندامت‌های زندگی است. شاعر از عشق نافرجام، سختی‌های راه، و بی‌عدالتی‌های روزگار شکوه می‌کند و خود را در برابر این مصائب ناتوان می‌بیند. تصاویر شعری مانند گل، خار، شبنم، و خون به خوبی احساسات تلخ و شکننده‌ی او را منتقل می‌کنند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۲۱

دست در دامن رنگین بهاری نزدم
ناخنی بر دل گلزار چو خاری نزدم

شبنمی نیست درین باغ به محرومی من
که دلم خون شد و بر لاله عذاری نزدم

دهشت سختی این راه گره کرد مرا
سینه چون آبله بر نشتر خاری نزدم

ساختم چون خس گرداب به سرگردانی
دست چون موج به دامان کناری نزدم

گنج پر گوهر من اشک ندامت کافی است
بر سر گنجی اگر حلقه چو ماری نزدم

در شکست دل من چرخ چرا می کوشد؟
سنگ بر شیشه پیمانه گساری نزدم

زان ز عیب و هنر خویش نگشتم آگاه
که به اخلاص در آینه داری نزدم

شد سرم خاک درین بادیه و ز پاس ادب
دست چون گرد به فتراک سواری نزدم

گشت خرج کف افسوس، حنای خونم
بوسه بر پای بلورین نگاری نزدم

گر چه سر حلقه دلسوختگانم چون داغ
ناخنی بر جگر لاله عذاری نزدم

تیر تخشی طمع از شیر شکاران دارم
که ز کوتاهی اقبال شکاری نزدم

سیل بر خانه من زور چرا می آرد؟
من چون بی وقت در خانه یاری نزدم

کار این نشأه سزاوار به اقبال نبود
نه ز عجزست اگر دست به کاری نزدم

به چه تقصیر زرم قسمت آتش گردید؟
خنده چون گل به تهیدستی خاری نزدم

گر چه چون شانه دو صد زخم نمایان خوردم
دست صائب به سر زلف نگاری نزدم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.