هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات عمیق شاعر در مورد عشق، رنج، ندامت و ناامیدی است. او از مهر و محبت، درد دوری، ناکامی‌ها و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید و از بی‌وفایی دنیا و سردی احباب شکایت دارد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاطفی عمیق، ناامیدی و درد عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین درک برخی از استعاره‌ها و مفاهیم شعری نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۶۹۷

چو شانه مهر به لب با دو صد زبان زده ام
که دست در کمر زلف دلستان زده ام

درین بساط من آن سیل خانه پردازم
که پشت پای به معموره جهان زده ام

مرا به کنج قفس کیست رهنما گردد
که برق بر خس و خاشاک آشیان زده ام

به گوهرم صدف چرخ می کند تنگی
ز عجز نیست که مهر بر دهان زده ام

شده است خار ندامت جگر خراش مرا
به سهو برگ گلی گر به دشمنان زده ام

ز شرم بی ادبی آب گشته ام هر چند
ز دور بوسه بر آن خاک آستان زده ام

به زور نرم دل آسمان نمی گردد
و گرنه زور مکرر بر این کمان زده ام

حذر کنید ز زخم زبان ناله من
که من ز کوه غم این تیغ برفسان زده ام

ز سرد مهری احباب در ریاض جهان
تمام برگ سفر چون گل خزان زده ام

ز بس به تیر خدنگ تو داده ام پهلو
چو شیر دست به ترکش ز نیستان زده ام

چگونه خون نچکد از کلام من صائب
که تکیه بر دم شمشیر خونچکان زده ام
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.