۲۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۷۴۴

اگر چه با گل دمساز می شود شبنم
چو صبح شد به فلک بار می شود شبنم

درین حدیقه زنگار گون نمی ماند
به وصل مهر سرافراز می شود شبنم

اگر ز دامن گل تکیه گاه سازندش
چو بوی گل به هوا باز می شود شبنم

درون دیده خورشید جای خود دیده است
که زود خانه برانداز می شود شبنم

صفای دل به کف آور کز این ره روشن
سبک به عالم آغاز می شود شبنم

ز جمع کردن دامن بود ز هر خس و خار
که بر فلک به یک انداز می شود شبنم

سحر به سیر چمن رو که چون هوا شد گرم
نهفته چون گهر راز می شود شبنم

ز پرده خیرگی عشق چون برون آید
به آفتاب نظرباز می شود شبنم

چه پابه دامن غفلت کشیده ای صائب
قرین مهر به پرواز می شود شبنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.