هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از تمثیلها و توصیههای اخلاقی، مخاطب را به تعادل، خویشتنداری، و دوری از افراط و تفریط دعوت میکند. شاعر از مخاطب میخواهد که از خشم، حرص، و رفتارهای ناپایدار دوری کند و به جای آن، به سوی صلح، آرامش، و تعالی روحی حرکت کند. همچنین، تأکید میشود که با کنترل نفس و دوری از وسوسهها، میتوان به جایگاه والایی رسید.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از تمثیلها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد و نیاز به توضیح بیشتر داشته باشد.
غزل شمارهٔ ۳۱۷۱
خَشمْ مَرو خواجه پَشیمان شَوی
جمع نِشین، وَرْنه پَریشان شَوی
طَیره مَشو خیره مَرو زین چَمَن
وَرْنه چو جُغدانْ سویِ ویران شَوی
گَر بِگُریزی زِ خَراجاتِ شهر
بارکَشِ غولِ بیابان شَوی
گَر تو زِ خورشیدِ حَمَل سَر کَشی
بِفْسُری و برفِ زمستان شَوی
روی به جنگ آر و به صَفْ شیروار
وَرْنه چو گُربه تو در اَنْبان شَوی
کَم خور ازین پاچهٔ گاو، ای مَلَک
سیر چَریدی، خَرِ شیطان شَوی
کافِرِ نَفْسَت چو زَبونِ تو شُد
گَر همه کُفری همه ایمان شَوی
رویْ مَکُن تُرش زِ تَلْخیِّ یار
تا زِ عِنایَت گُلِ خَندان شَوی
دست و دَهان را چو بِشویی زِ حِرص
صاحب و هم کاسهٔ سُلطان شَوی
ای دل، یک لحظه تو دیوانهیی
باز دَمی خواجهٔ دیوان شَوی
گاه بِدُزدی، رَهِ ایرن زَنی
گاهْ رَوی شِحْنهٔ توران شَوی
گَهْ زِ سپاهان و حِجاز و عِراق
مُطْرِبِ آن ماهِ خُراسان شَوی
بوقَلَمونی چه شود گَر چو عقل
یک صِفَت و یک دل و یکسان شَوی؟
گَر نکُنی این همه خاموش باش
تا به خَموشی هَمگی جان شَوی
رویْ به شَمسُ الحْقِ تبریز کُن
تا مَلِکِ مُلْکِ سُلَیمان شَوی
جمع نِشین، وَرْنه پَریشان شَوی
طَیره مَشو خیره مَرو زین چَمَن
وَرْنه چو جُغدانْ سویِ ویران شَوی
گَر بِگُریزی زِ خَراجاتِ شهر
بارکَشِ غولِ بیابان شَوی
گَر تو زِ خورشیدِ حَمَل سَر کَشی
بِفْسُری و برفِ زمستان شَوی
روی به جنگ آر و به صَفْ شیروار
وَرْنه چو گُربه تو در اَنْبان شَوی
کَم خور ازین پاچهٔ گاو، ای مَلَک
سیر چَریدی، خَرِ شیطان شَوی
کافِرِ نَفْسَت چو زَبونِ تو شُد
گَر همه کُفری همه ایمان شَوی
رویْ مَکُن تُرش زِ تَلْخیِّ یار
تا زِ عِنایَت گُلِ خَندان شَوی
دست و دَهان را چو بِشویی زِ حِرص
صاحب و هم کاسهٔ سُلطان شَوی
ای دل، یک لحظه تو دیوانهیی
باز دَمی خواجهٔ دیوان شَوی
گاه بِدُزدی، رَهِ ایرن زَنی
گاهْ رَوی شِحْنهٔ توران شَوی
گَهْ زِ سپاهان و حِجاز و عِراق
مُطْرِبِ آن ماهِ خُراسان شَوی
بوقَلَمونی چه شود گَر چو عقل
یک صِفَت و یک دل و یکسان شَوی؟
گَر نکُنی این همه خاموش باش
تا به خَموشی هَمگی جان شَوی
رویْ به شَمسُ الحْقِ تبریز کُن
تا مَلِکِ مُلْکِ سُلَیمان شَوی
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.