۱۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۹۱۸

در پله آغاز ز انجام گذشتیم
از مصر برون نامده از شام گذشتیم

چون برق فتادیم به خاشاک تعلق
زین خاک جلوگیر به یک گام گذشتیم

در ابر سفید و لب خاموش خطرهاست
از گردن مینا و لب جام گذشتیم

بی نقطه شب یک الف روز ندیدیم
هر چند که بر صفحه ایام گذشتیم

در طالع ما نیست گرفتاری، اگرنه
صد بار فزون از نظر دام گذشتیم

الماس ندامت دل ما را نخراشید
تا همچو عقیق از هوس نام گذشتیم

از سود و زیان سفر عشق مپرسید
یک دانه نچیدیم و به صد دام گذشتیم

در سایه شمشیر شهادت نتپیدیم
زین قلزم خونخوار به آرام گذشتیم

در گلشن بیرنگ جهان چون گل خورشید
گر صبح شکفتیم سر شام گذشتیم

در باغ جهان چون ثمر نخل تمنا
صد حیف که خام آمده و خام گذشتیم

این آن غزل میر فصیحی است که فرمود
از پشته صبح و دره شام گذشتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.