هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و فراق میگوید و از روزگاری یاد میکند که معشوق در کنارش بود و اکنون از او دور شده است. او از قدرت و نرمی گذشتهاش سخن میگوید و اکنون خود را بیاعتبار میبیند. همچنین، از طبیعت و عناصری مانند گل، مرغ، سرو و جوی آب برای بیان احساساتش استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۶۱۲۷
آن که ننشیند کنون از ناز در پهلوی من
تکیه گاهش بود در مستی سر زانوی من
این زمان بی اعتبارم، ورنه آن سیب ذقن
در سر مستی مکرر بود دستنبوی من
گل نمی زد بر قفس مرغ گرفتار مرا
آن که حرف سخت می گوید کنون بر روی من
من که در دستم کمان آسمان ها بود نرم
سست گردید از کمان سخت او بازوی من
چون هدف آغوش رغبت عالمی وا کرده اند
تا که را از خاک بردارد کمان ابروی من
چشم پاک من بود از خاک دامنگیرتر
سرو نتواند گذشتن از کنار جوی من
کلک من دارد در انشای سخن دست دگر
آب صائب می شود چون تاک می در جوی من
تکیه گاهش بود در مستی سر زانوی من
این زمان بی اعتبارم، ورنه آن سیب ذقن
در سر مستی مکرر بود دستنبوی من
گل نمی زد بر قفس مرغ گرفتار مرا
آن که حرف سخت می گوید کنون بر روی من
من که در دستم کمان آسمان ها بود نرم
سست گردید از کمان سخت او بازوی من
چون هدف آغوش رغبت عالمی وا کرده اند
تا که را از خاک بردارد کمان ابروی من
چشم پاک من بود از خاک دامنگیرتر
سرو نتواند گذشتن از کنار جوی من
کلک من دارد در انشای سخن دست دگر
آب صائب می شود چون تاک می در جوی من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.