۳۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۱۳۴

جان به صد داغ از تن خاکی سرشت آمد برون
جغد ازین ویرانه طاوس بهشت آمد برون

فکر رنگین جلوه دیگر کند با بخت سبز
خوش نماید لاله ای کز طرف کشت آمد برون

چون زلیخا کز پی یوسف ز خود بیرون دوید
جنت از دنبال آن حوری سرشت آمد برون

هر کجا غم نیست، آنجا زندگانی مشکل است
زین سبب آدم به تعجیل از بهشت آمد برون

پرده بیگانگی چون از میان برداشتند
برهمن از کعبه، زاهد از کنشت آمد برون

جان روشن از غبار آلودگان صائب بجو
باده چون آفتاب از زیر خشت آمد برون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.