هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به مفاهیمی مانند پوچی سخنان اهل لاف، جدایی روح قدسی از جسم خاکی، ناپایداری شادی در دنیا، و رسیدن به کمال هنر میپردازد. همچنین، از تشبیههای زیبایی مانند تیغی که از غلاف بیرون میآید یا خونی که به مشک تبدیل میشود استفاده شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۶۱۳۶
حرف پوچی کز دهان اهل لاف آید برون
تیغ چو بینی است کز جهل از غلاف آید برون
جان قدسی روز خوش در پیکر خاکی ندید
این سزای آن پری کز کوه قاف آید برون
عیش صافی در بساط گردش افلاک نیست
چون می از مینای بر هم خورده صاف آید برون؟
چون هنر کامل شود خود می شود غماز خود
خون چو گردد مشک، آهو را ز ناف آید برون
آن نگاه شرمگین نگذاشت جان در هیچ کس
آه ازان روزی که این تیغ از غلاف آید برون
در غریبی می شود رنگین سخن بیش از وطن
سرخ رو گردد چو شمشیر از غلاف آید برون
بی توقف واصل دریای رحمت می شود
از تن خاکی روان هر که صاف آید برون
تیغ چو بینی است کز جهل از غلاف آید برون
جان قدسی روز خوش در پیکر خاکی ندید
این سزای آن پری کز کوه قاف آید برون
عیش صافی در بساط گردش افلاک نیست
چون می از مینای بر هم خورده صاف آید برون؟
چون هنر کامل شود خود می شود غماز خود
خون چو گردد مشک، آهو را ز ناف آید برون
آن نگاه شرمگین نگذاشت جان در هیچ کس
آه ازان روزی که این تیغ از غلاف آید برون
در غریبی می شود رنگین سخن بیش از وطن
سرخ رو گردد چو شمشیر از غلاف آید برون
بی توقف واصل دریای رحمت می شود
از تن خاکی روان هر که صاف آید برون
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.