هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، به موضوعاتی مانند عشق، شوق، رنج، و جستجوی معنویت می‌پردازد. شاعر از پیرهن به عنوان نمادی برای پوشش، رنج، و گاهی رهایی استفاده می‌کند و احساسات عمیق انسانی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و استعاری نیاز به درک ادبی بالاتری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۱۵۸

دیده بی نور ما را کرد بینا پیرهن
بر چراغ مرده ما شد مسیحا پیرهن

گفت پیغمبر مپوشانید تن در نوبهار
چون نسازم در بهاران رهن صهبا پیرهن؟

پرده عصمت ندارد تاب دست انداز شوق
رو به کنعان کرد از دست زلیخا پیرهن

پنبه نتواند شدن بر چهره آتش نقاب
می کند پهلو تهی از سینه ما پیرهن

برگ گل را ره به آن اندام نازک داده است
سینه ام هرگز نخواهد صاف شد با پیرهن!

مردم چشم صدف دیگر نخواهد شد سفید
گر بشوید بخت من در آب دریا پیرهن

گرنه شب بر چشم مجنون آستین مالیده است
لاله چون افکنده بر دامان صحرا پیرهن؟

داغ ناسور مرا با پنبه راحت چه کار؟
جنگ دارد دست ماتم دیدگان با پیرهن

چون گل از زور جنون مجموعه چاکی شود
گر چو آتش بر تنم باشد ز خارا پیرهن

پرده ناموس را خواهم دریدن چوب حباب
بر تنم زندان شده است از زور صهبا پیرهن

صائب آن روزی که از دل داغ پنهان شعله زد
جامه فانوس شد بر پیکر ما پیرهن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.