هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به مفاهیمی مانند پنهانکاری، عشق، جستجوی معنا، و رازهای نهفته در زندگی میپردازد. شاعر از استعارههای مختلف مانند خاک، موی زلف، میوه در شکوفه، و ماه در هاله استفاده کرده تا احساسات عمیق و پیچیده خود را بیان کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۶۳۱۰
اگر چه خاک کند کشته از نظر پنهان
ز کشتگان تو شد خاک سر به سر پنهان
ز لفظ، معنی نازک برهنه تر گردد
کجا به زلف شود موی آن کمر پنهان؟
همیشه محو پریخانه سلیمان است
سری که شد ز خیال تو زیر پر پنهان
چنان که چشمه ز سنبل نهان شود، شده است
ز خوابهای پریشان مرا نظر پنهان
چو در نقاب رود حسن، ناامید مباش
که در شکوفه بود میوه های تر پنهان
مرا ز دیدن پنهان یار ظاهر شد
که کرده در دل او ناله ام اثر پنهان
گسستن است چو آخر مآل پیوستن
چه سود ازین که شود رشته در گهر پنهان؟
ز خانه چون مه شبگرد من برون آید
ز هاله ماه شود در ته سپر پنهان
مرا به قاصد و پیغام و نامه حاجت نیست
که از دلش به دلم می رسد خبر پنهان
ز خنده کردن رسوای غنچه شد معلوم
که زیر پوست نماند نشاط زر پنهان
اگر رسم به زمین بوس بیخودی چه عجب
که عمرهاست ز خود می کنم سفر پنهان
ز حرص، بال و پر جستجو برون آرد
اگر چه مور شود در دل شکر پنهان
ز چرب نرمی گردون فریب لطف مخور
که هست در دل این موم نیشتر پنهان
ز بوی سوختگی در میان بازارم
اگر شوم به دل سنگ چون شرر پنهان
ز چشم شور شود تلخ زندگی صائب
صدف ز بحر ازان می کند گهر پنهان
ز کشتگان تو شد خاک سر به سر پنهان
ز لفظ، معنی نازک برهنه تر گردد
کجا به زلف شود موی آن کمر پنهان؟
همیشه محو پریخانه سلیمان است
سری که شد ز خیال تو زیر پر پنهان
چنان که چشمه ز سنبل نهان شود، شده است
ز خوابهای پریشان مرا نظر پنهان
چو در نقاب رود حسن، ناامید مباش
که در شکوفه بود میوه های تر پنهان
مرا ز دیدن پنهان یار ظاهر شد
که کرده در دل او ناله ام اثر پنهان
گسستن است چو آخر مآل پیوستن
چه سود ازین که شود رشته در گهر پنهان؟
ز خانه چون مه شبگرد من برون آید
ز هاله ماه شود در ته سپر پنهان
مرا به قاصد و پیغام و نامه حاجت نیست
که از دلش به دلم می رسد خبر پنهان
ز خنده کردن رسوای غنچه شد معلوم
که زیر پوست نماند نشاط زر پنهان
اگر رسم به زمین بوس بیخودی چه عجب
که عمرهاست ز خود می کنم سفر پنهان
ز حرص، بال و پر جستجو برون آرد
اگر چه مور شود در دل شکر پنهان
ز چرب نرمی گردون فریب لطف مخور
که هست در دل این موم نیشتر پنهان
ز بوی سوختگی در میان بازارم
اگر شوم به دل سنگ چون شرر پنهان
ز چشم شور شود تلخ زندگی صائب
صدف ز بحر ازان می کند گهر پنهان
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.