هوش مصنوعی:
این متن شعری با مضامین عرفانی و اخلاقی است که دربارهی فراتر رفتن از حد خود، رهایی از دغدغههای دنیوی، سختیهای زندگی، و ارزش سخنوری و بخشندگی سخن میگوید. همچنین، به مفاهیمی مانند حرص، قناعت، و جستجوی آرامش اشاره دارد.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و تحلیل، نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر میتوانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند.
غزل شمارهٔ ۶۳۵۳
کسی که می نهد از حد خود قدم بیرون
کبوتری است که می آید از حرم بیرون
دلیل راحت ملک عدم همین کافی است
که طفل گریه کنان آید از عدم بیرون
همیشه کوی خرابات ازان بود معمور
که آید از دراو بی دماغ کم بیرون
سفر اگر چه دو گام است بی مشقت نیست
که ناله در حرکت آید از قلم بیرون
ز مال طول امل حرص را نگردد کم
ز اژدها نبرد گنج پیچ و خم بیرون
اثر گذار که صد دور رفت و می آید
هنوز از دهن جام، نام جم بیرون
سخن شناس به حرف آورد سخنور را
به پای خود گهر آید ز بحر کم بیرون
شده است دست کرم خشک میوه داران را
مگر که سرو کند دستی از کرم بیرون
ز ماه داغ کلف می برد به آسانی
کسی که از کف ممسک برد درم بیرون
تمام شب جگر خویش می خورم چون صبح
که بی غبار برآرم ز دل دودم بیرون
ز آسمان کهنسال چشم جود مدار
نمی دهد چو سبو کهنه گشت نم بیرون
خراب ساقی دریا دلم که می آرد
به یک پیاله مرا از هزار غم بیرون
ز حلقه در جنت شود گزیده چو مار
دلی که آید ازان زلف خم به خم بیرون
عجب که خاک شود دست مشفقی صائب
که آرد از دل احباب خار غم بیرون
کبوتری است که می آید از حرم بیرون
دلیل راحت ملک عدم همین کافی است
که طفل گریه کنان آید از عدم بیرون
همیشه کوی خرابات ازان بود معمور
که آید از دراو بی دماغ کم بیرون
سفر اگر چه دو گام است بی مشقت نیست
که ناله در حرکت آید از قلم بیرون
ز مال طول امل حرص را نگردد کم
ز اژدها نبرد گنج پیچ و خم بیرون
اثر گذار که صد دور رفت و می آید
هنوز از دهن جام، نام جم بیرون
سخن شناس به حرف آورد سخنور را
به پای خود گهر آید ز بحر کم بیرون
شده است دست کرم خشک میوه داران را
مگر که سرو کند دستی از کرم بیرون
ز ماه داغ کلف می برد به آسانی
کسی که از کف ممسک برد درم بیرون
تمام شب جگر خویش می خورم چون صبح
که بی غبار برآرم ز دل دودم بیرون
ز آسمان کهنسال چشم جود مدار
نمی دهد چو سبو کهنه گشت نم بیرون
خراب ساقی دریا دلم که می آرد
به یک پیاله مرا از هزار غم بیرون
ز حلقه در جنت شود گزیده چو مار
دلی که آید ازان زلف خم به خم بیرون
عجب که خاک شود دست مشفقی صائب
که آرد از دل احباب خار غم بیرون
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.