هوش مصنوعی: این غزل عاشقانه و عارفانه، با بهره‌گیری از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا، به توصیف عشق و دلدادگی می‌پردازد. شاعر از لب یار، گوهر وجودش، و تأثیرات عمیق عشقش بر دل و جان سخن می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند فنا و بقا، و ارزش نظاره‌گری معشوق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و شناختی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۰۸

نه خط است این که دمید از لب جان پرور تو
که به دل بردن ما بست کمر شکر تو

دل دو نیم است ز لعل لب جان پرور تو
بازمانده است دهان صدف از گوهر تو

می چکد بس که می از لعل می آلود ترا
تهی از باده به خوردن نشود ساغر تو

پرده شرم ازان چهره نوخط بردار
چند باشد چو زره زیر قبا جوهر تو؟

عمر جاوید به نظارگیان می بخشد
هر که چون زلف شبی روز کند در بر تو

می پرد چشم جهان در طلبش چون مه عید
تا که را چشم فتد بر کمر لاغر تو

تا به دامان قیامت گل ازو می ریزد
دست هر کس که شبی ماند به زیر سر تو

گردن سنگ شود نرم ز پروانه عزل
سخت تر شد ز خط سبز دل کافر تو

راه چون خانه دربسته در او نتوان یافت
گر چه چون آینه بازست به عالم در تو

لب زخم من و اظهار شکایت، هیهات
که گشوده است بغل در هوس خنجر تو

این غزل آن غزل خواجه سنایی است که گفت
خنده گریند همی سوختگان در بر تو
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.