۲۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۶۶۳

از شراب لعل تا رخسار را افروختی
هر که را بود آرزوی خام در دل سوختی

دخل بی اندازه را ناچار خرجی لازم است
روی دل بنما به قدر آنچه دل اندوختی

در دل فولاد جوهر موی آتشدیده شد
تا ز عارض خانه آیینه را افروختی

آن که عمرش صرف شد در دلبری آموختن
کاش دلداری هم از ما اندکی آموختی

بی پر و بالی پر و بالی است در راه طلب
می شود روشن چراغت چون نفس را سوختی

قسمت خاک است هر دخلی که بیش از خرج شد
من گرفتم همچو قارون گنجها اندوختی

یک دل سنگین نگردید از دم گرم تو نرم
در سخن هر چند صائب بیش خود را سوختی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.