هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند خودشناسی، انتقاد از خود، عشق و فداکاری، و نقد اجتماعی می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند آینه، سرو، صدف، و دریا، به مخاطب یادآوری می‌کند که خود را نادیده گرفته و از حقیقت خویش غافل مانده است. همچنین، به رابطه‌ی عاشقانه و فداکاری‌های یکطرفه اشاره دارد و در نهایت، از غفلت و بی‌توجهی به دنیا و معنویات انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۶۹۰۲

بی پرده رو در آینه ما نکرده ای
خود را چنان که هست تماشا نکرده ای

در خلوتی که آینه بیدار بوده است
هرگز ز شرم بند قبا وانکرده ای

امروز بند پیرهن خود نبسته ای
چشم که مانده است که بینا نکرده ای؟

ریزی ازان چو سرو و صنوبر به خاک راه
کاوقات صرف بردن دلها نکرده ای

از جلوه های سرو پریشان خرام خود
یک کف زمین نمانده که احیا نکرده ای

یک نقطه نیست در خم پرگار نه فلک
کز حسن دلپذیر سویدا نکرده ای

ما آنچه کرده ایم، فدای تو سر به سر
ای سنگدل چه مانده که با ما نکرده ای؟

زان شکوه داری از دل غمگین که همچو ما
دریوزه غم از در دلها نکرده ای

با زلف دستبازی ازان می کنی که تو
دستی دراز در دل شبها نکرده ای

می نازی ای صدف به گهرهای پاک خود
گویا که پیش ابر دهن وا نکرده ای

زان تنگ عیش چون گهر افتاده ای که تو
عادت به تلخ و شور چو دریا نکرده ای

در رستخیز رو به قفا حشر می شوی
ای غافلی که پشت به دنیا نکرده ای

خشک است ازان دهان تو صائب که چون صدف
دریوزه ای ز عالم بالا نکرده ای
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.