۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شماره ۶

ای قد تو سرو بوستانها
وی روی تو ماه آسمانها

گل جیب دریده تا فتاده
آوازهٔ تو بگلستانها

خوبان بجهان بسی بود لیک
آن تو کجا و آن آنها

صبری بده ای خدا به بلبل
یا مرحمتی بباغبانها

برگوی تو از سگان مائی
تا خود شنوند پاسبانها

تاب تب هجرت ای پربروی
آتش زده مغز استخوانها

ای شوخ ز جور تو صد آوخ
وی دوست ز دست تو فغانها

بی ماه رخت ز اشک شبها
تا صبح شما رم اخترانها

افسانهٔ ما هر آنکه بشنید
لب بست دگر ز داستانها

اسرار نگاهدار کاسرار
در دل دارند راز دانها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۵
گوهر بعدی:غزل شماره ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.