هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از درد عشق، فنا در معشوق، و رنجهای راه عشق سخن میگوید. شاعر از بیوفایی معشوق و دوری از کعبهی مقصود شکایت دارد، اما در عین حال، عشق را راهی پر از بلا میداند که نیازمند تسلیم و فداکاری است. او از معشوق میخواهد که حتی پس از مرگش به دیدارش بیاید و اسرارش را محرم شود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات به رنج و فنا، برای درک بهتر نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.
غزل شماره ۱۰
آمده از خود به تنگ کو سر دار فنا
نوبت منصور رفت گشته کنون دور ما
تا نکنی ترک سر، پای در این ره منه
خود ره عشق است این، هر قدمی صد بلا
موجهی طوفان عشق کشتی ما بشکند
دست ضعیفان بگیر بهر خدا تا خدا
خضر رهی کو که ما عاجز و درماندهایم
کعبه مقصود دور خار مغیلان به پا
از کف من برده دل آن بت پیمان گسل
رشک بتان چو گل غیرت ترک خطا
کیش تو عاشق کشی مهر و وفا کار من
از لب تو حرف تلخ وز لب من مرحبا
گرچه نکردی قدم رنج به بالین من
لااقل از بعد مرگ بر سر خاکم بیا
سینهی اسرار را محرم اسرار ساز
ای تو به زلف و به رخ رهزن و هم رهنما
نوبت منصور رفت گشته کنون دور ما
تا نکنی ترک سر، پای در این ره منه
خود ره عشق است این، هر قدمی صد بلا
موجهی طوفان عشق کشتی ما بشکند
دست ضعیفان بگیر بهر خدا تا خدا
خضر رهی کو که ما عاجز و درماندهایم
کعبه مقصود دور خار مغیلان به پا
از کف من برده دل آن بت پیمان گسل
رشک بتان چو گل غیرت ترک خطا
کیش تو عاشق کشی مهر و وفا کار من
از لب تو حرف تلخ وز لب من مرحبا
گرچه نکردی قدم رنج به بالین من
لااقل از بعد مرگ بر سر خاکم بیا
سینهی اسرار را محرم اسرار ساز
ای تو به زلف و به رخ رهزن و هم رهنما
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شماره ۹
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.