۲۹۷ بار خوانده شده

غزل شماره ۱۷

وجودش بس ز حق دارد مزایا
غدانی مریة منه البرایا

دل از من برده شوخ مه لقائی
تناهی حسنه اقصی القصایا

بتی سنگین دلی سیمین عذاری
صبیح الوجه مرضی السجایا

ملاحتهای شیرینان پر شور
عکوس من محیاه مرایا

بفردوسم مخوان از خلد رویش
فمن خلی النقود بالنسایا

ز صبح طلعت و زلف شب آساش
غدت غدوات ایامی عشایا

سخن کوته بود در وصف قدش
مدی الاعمار لو قلنا تحایا

چو اسرار دهان و از میان داشت
فقلبی فی زوایاه جنایا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۱۶
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.