هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از تجربههای عرفانی و عاشقانه خود سخن میگوید. او با نوشیدن شراب به حالت بیخودی و اشراق رسیده و حقایق عالم را درک میکند. همچنین، از عشق به معشوق و اسرار هستی صحبت میکند و در نهایت به شکرگزاری برای رسیدن به این درک میپردازد.
رده سنی:
18+
محتوا شامل مضامین عرفانی پیچیده و استفاده از نمادهای شرابخواری است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، درک عمیق این متن نیاز به دانش ادبی و عرفانی دارد.
غزل شماره ۱۳۷
صبحگاهان بسوی خانهٔ خمّار شدم
سرکشیدم دو سه پیمانه و از کار شدم
نور آن مهر زهر ذره نمودارم شد
که اناالحق شنوا از در و دیوار شدم
چنگ در دامن دلدار زدم دوش بخواب
بود دستم بدل خویش که بیدار شدم
آب هر روی جمیلی و جمالش نم و یم
عکس او بود هر آنی که بدویار شدم
هر خم زلف که بر گونهٔ گلگونی بود
دام صیّاد ازل بود گرفتار شدم
شیشهٔ باده بده تا شکنم شیشه نام
بیخودم کن که ملول از سرودستار شدم
سالها بود که اسرار بمارخ ننمود
شکرللّه که دگر محرم اسرار شدم
سرکشیدم دو سه پیمانه و از کار شدم
نور آن مهر زهر ذره نمودارم شد
که اناالحق شنوا از در و دیوار شدم
چنگ در دامن دلدار زدم دوش بخواب
بود دستم بدل خویش که بیدار شدم
آب هر روی جمیلی و جمالش نم و یم
عکس او بود هر آنی که بدویار شدم
هر خم زلف که بر گونهٔ گلگونی بود
دام صیّاد ازل بود گرفتار شدم
شیشهٔ باده بده تا شکنم شیشه نام
بیخودم کن که ملول از سرودستار شدم
سالها بود که اسرار بمارخ ننمود
شکرللّه که دگر محرم اسرار شدم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شماره ۱۳۶
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.