۳۱۵ بار خوانده شده

غزل شماره ۱۷۳

اَلا مَن مُبَلِغٌ سَلُمی سَلامی
که در راهش دهم جان گرامی

نسیم صبح و بانگ مرغ برخاست
نَسیمی هاتَ لی کَأسُ المُدامی

مکن ناصح مرا دیگر ملامت
فَاِنّی لا اُبالِی بِاَلملامی

مغنّی ساز کن صوت و صدائی
لَیُجلُوا مِن صَد اَقلبی الظَّلامی

مرا با درد خود بگذار همدم
لَقد اَعیی اَطِبائی سَقامِی

ز بس تیر آمده بر دل ز جورت
سِهام قَد عَلَت فوقَ السِّهامی

بکُش اسرار را وز حشر مندیش
فَما قَتلّی عَلَیکُم بِالحَرامی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۱۷۲
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.