۳۶۲ بار خوانده شده

غزل شماره 18

بر آنکه مرید می و معشوقه و جام است
جز دوست نعیم دو جهان جمله حرام است

ترک سر و جان گیر پس آنگاه بیاسای
آری سفر عشق همین یک دو سه گام است

از اول این بادیه تا کعبه مقصود
دیدیم و گذشتیم از او چار مقام است

چون طالب و مطلوب و طلب هر سه یکی شد
هنگام وصال است دگر سیر تمام است

هر خواجه که در بندگی عشق کمر بست
کی دفع کند ننگ و کجا طالب نام است

معلوم شود عاقبت از رنج ره عشق
کاین همسفران پخته کدام است و که خام است

هشدار که زاهد نزند راه تو ای دوست
تحت الحنک و سبحه او دانه و دام است

وحدت عجبی نیست که در بحر محبت
گر بنده شود خواجه اگر شاه غلام است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 17
گوهر بعدی:غزل شماره 19
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.