۲۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴

ای چو فرهاد دلم عاشق شیرین لبت
مستی امشبم از باده دوشین لبت

نیست شیرین که زفرهاد برای بوسی
ملک خسرو طلبد شکر رنگین لبت

وه چه شیرین صنمی تو که دهان من هست
تا بامسال خوش از بوسه پارین لبت

محتسب سال دگر بر سر کویت آرد
همچنین بی خودم از باده نوشین لبت

طبع شوریده من این همه شیرین کاری
می کند در سخن امروز بتلقین لبت

سیف فرغانی چون وصف تو می کرد گرفت
طبعم اندر شکر افشاندن آیین لبت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.