هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و هجران سخن می‌گوید و بیان می‌کند که وصال معشوق دشوار است. او از مفاهیمی مانند سلطنت، سعادت و نادانی نیز استفاده می‌کند تا احساسات خود را بیان کند. در نهایت، شاعر به زیبایی معشوق و سختی‌های عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاری است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفسیر دارند که برای گروه سنی بالاتر مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۱۲۴

جانم از عشقت پریشانی گرفت
کارم از هجر تو ویرانی گرفت

وصل تو دشوار یابد چون منی
مملکت نتوان بآسانی گرفت

گر سعادت یار باشد بنده را
سهل باشد ملک و سلطانی گرفت

دست در زلفت بنادانی زدم
مار را کودک بنادانی گرفت

دوست بی همت نگردد ملک کس
ملک بی شمشیر نتوانی گرفت

حسن رویت ای صنم آفاق را
راست چون دین مسلمانی گرفت

بر سر بالین عشاقت بشب
خواب چون بلبل سحرخوانی گرفت

گفتمت کامم بده، گفتی بطنز
من بدادم گر تو بتوانی گرفت

دربهای وصل اگر جان میخوهی
راضیم چون نرخش ارزانی گرفت

اینچنین ملکی که سلطان را نبود
چون تواند سیف فرغانی گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.