هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، به ستایش معشوق و تأثیر عشق بر روح و جان شاعر میپردازد. شاعر از تأثیر معشوق بر جهان و تحولات روحی خود سخن میگوید و عشق را عامل تعالی و پاکی میداند. همچنین، اشارههایی به مفاهیمی مانند فداکاری، خدمت و رسیدن به کمال از طریق عشق دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و معنوی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان بالای 16 سال یافت میشود.
شمارهٔ ۱۹۴
زخاک کوی توبوی هوا معطر شد
ز نور روی تو شب همچو مه منور شد
چو عشق تو بزمین زآسمان فرود آمد
زمین زشادی آن تا بآسمان برشد
بیمن عشق تو دیدم که روح پاک چوطفل
مسیح وار بگهواره در سخن ور شد
نشد رسیده کسی کو بعشق تو نرسید
که بی صدف نتوانست قطره گوهر شد
اگرچه دردل کان بود جوهر خاکی
بیافت تربیت ازآفتاب تا زر شد
بسعی عشق تو آن کو زنه فلک بگذشت
بدیدمش که زهفتم زمین فروتر شد
مرا چو عشق تو گشت از دو کون دامن گیر
بسی زشوق توام آستین بخون ترشد
زبهر خدمت خاک درتو عاشق تو
بآب چشم وضو ساخت تامطهر شد
ازآنکه خواجه خود را بصدق خدمت کرد
بسی غلام خداوند بنده پرور شد
بداد جان ودل آن کو گدای (کوی) توگشت
نخواست سیم وزر آن کو بتو توانگر شد
اگر بخانه عشق اندر آیی ای درویش
پی خلاص تو دیوارها همه در شد
بکوش تا نرود عشقت از درون بیرون
که پادشاه ولایت ستان بلشکر شد
همه جهان را بی تیغ سیف فرغانی
بخصم داد چو این دولتش میسر شد
ز نور روی تو شب همچو مه منور شد
چو عشق تو بزمین زآسمان فرود آمد
زمین زشادی آن تا بآسمان برشد
بیمن عشق تو دیدم که روح پاک چوطفل
مسیح وار بگهواره در سخن ور شد
نشد رسیده کسی کو بعشق تو نرسید
که بی صدف نتوانست قطره گوهر شد
اگرچه دردل کان بود جوهر خاکی
بیافت تربیت ازآفتاب تا زر شد
بسعی عشق تو آن کو زنه فلک بگذشت
بدیدمش که زهفتم زمین فروتر شد
مرا چو عشق تو گشت از دو کون دامن گیر
بسی زشوق توام آستین بخون ترشد
زبهر خدمت خاک درتو عاشق تو
بآب چشم وضو ساخت تامطهر شد
ازآنکه خواجه خود را بصدق خدمت کرد
بسی غلام خداوند بنده پرور شد
بداد جان ودل آن کو گدای (کوی) توگشت
نخواست سیم وزر آن کو بتو توانگر شد
اگر بخانه عشق اندر آیی ای درویش
پی خلاص تو دیوارها همه در شد
بکوش تا نرود عشقت از درون بیرون
که پادشاه ولایت ستان بلشکر شد
همه جهان را بی تیغ سیف فرغانی
بخصم داد چو این دولتش میسر شد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.