هوش مصنوعی: این شعر از سیف فرغانی بیانگر احساسات عاشقانه و شوریدگی ناشی از شنیدن ناله‌های چنگ در یک مجلس مستی است. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، عشق و شیفتگی خود را به معشوق بیان می‌کند و از درد فراق و اشک‌هایش می‌گوید. او حتی حاضر نیست خاک پای معشوق را با گنجی برابر عوض کند و به عاشقی خود افتخار می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به مجالس مستی و احساسات شدید عاشقانه ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۳۰۸

شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش
رسد از غایت تیزی بگوش زهره آهنگش

چو بشنودم سماع او، نگردد کم نخواهد شد
ز چشمم ژاله اشک و ز گوشم ناله چنگش

چگونه گلستان گوید کسی آن دلستانی را
که گل با رنگ و بوی خود نموداریست از رنگش

لب شیرین آن دلبر در آغشته است پنداری
بآب چشمه حیوان شکر در پسته تنگش

کفی از خاک پای او بدست پادشا ندهم
وگر چون (من) گدایی را دهد گوهر بهمسنگش

مشهر کردمی خود را چو شعر خویش در عالم
بنام عاشقی او گر از من نامدی ننگش

فغان از سیف فرغانی برآمد ناگهان گویی
بگوش عاشقان آمد سحرگه ناله چنگش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.