هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از جانا بیک، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است که با کرشمه و جادوی خود، دل و جان او را میرباید. شاعر از درد عشق و درمانی که معشوق به او میدهد سخن میگوید و زیبایی و جذابیت معشوق را با تشبیههایی مانند ماه، نرگس جادو، و زلف چوگان توصیف میکند. همچنین، شاعر از بازیهای عشقی و دلربایی معشوق میگوید که گاه با نگاه و غمزه، دل او را میرباید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسن قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای گروههای سنی پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۵۳۲
جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری
دردم همی فزایی و درمان همی بری
روی چو ماه خویش (و) دل و جان عاشقان
دشوار می نمایی وآسان همی بری
اندر حریم سینه مردم بقصد دل
دزدیده می درآیی وپنهان همی بری
گه قصد جان بنرگس جادو همی کنی
گه گوی دل بزلف چو چوگان همی بری
چون آب و آتشند در و لعل درسخن
تو آب هردو زآن لب و دندان همی بری
خوبان پیاده اند وازیشان برین بساط
شاهی برخ تو هر ندبی زآن همی بری
با چشم وغمزه تو دلم دوش میل داشت
گفتا مرا بدیدن ایشان همی بری؟
عقلم بطعنه گفت که هرگز کس این کند؟
دیوانه رابدیدن مستان همی بری!
دل جان بتحفه پیش تو می برد سیف گفت
خرما ببصره زیره بکرمان همی بری!
دردم همی فزایی و درمان همی بری
روی چو ماه خویش (و) دل و جان عاشقان
دشوار می نمایی وآسان همی بری
اندر حریم سینه مردم بقصد دل
دزدیده می درآیی وپنهان همی بری
گه قصد جان بنرگس جادو همی کنی
گه گوی دل بزلف چو چوگان همی بری
چون آب و آتشند در و لعل درسخن
تو آب هردو زآن لب و دندان همی بری
خوبان پیاده اند وازیشان برین بساط
شاهی برخ تو هر ندبی زآن همی بری
با چشم وغمزه تو دلم دوش میل داشت
گفتا مرا بدیدن ایشان همی بری؟
عقلم بطعنه گفت که هرگز کس این کند؟
دیوانه رابدیدن مستان همی بری!
دل جان بتحفه پیش تو می برد سیف گفت
خرما ببصره زیره بکرمان همی بری!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.