هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از بدبختی و سرنوشت ناگوار خود شکایت میکند. او احساس میکند که برخلاف دیگران، زندگیاش پر از رنج و اندوه است و هر روز بر مشکلاتش افزوده میشود. او از چرخ روزگار گله میکند که مدام او را میآزماید و در تنگنا قرار میدهد. شاعر از گرسنگی، برهنگی و تنهایی رنج میبرد و احساس میکند که در زمستان سخت زندگی گرفتار شده است. با این حال، او شکرگزار است که از دیدن افراد پست در امان است.
رده سنی:
18+
متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، بیان رنج و اندوه در متن ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۸۸ - از بخت همیشه سرنگونم
از بخت همیشه سرنگونم
زیرا که چو دیگران نه دونم
زین عمر که کاست انده دل
هر روز همی شود فزونم
زیبد که منی کنم ازیراک
از دل میم و ز پشت نونم
ای چرخ تو چندم آزمایی
زر و گهری به آزمونم
پیوسته ز بهر تنگ زندان
چون مار همی کنی فسونم
جز بر تن و جان من نکویی
از خلق بر تن من زبونم
در حبس بدین چنین زمستان
ترسم که فزون شود جنونم
بگداخت ز گریه دیدگانم
در سر باشد فسرده خونم
پر پنبه و آرد شد در و بام
من گرسنه و برهنه چونم
هر چند به کام و رأی من نیست
بخت بد و دولت زبونم
گنگیست چو چوب همنشینم
کوریست چو سنگ رهنمونم
شکر ایزد را که اندرین حبس
از دیدن سفلگان مصونم
زیرا که چو دیگران نه دونم
زین عمر که کاست انده دل
هر روز همی شود فزونم
زیبد که منی کنم ازیراک
از دل میم و ز پشت نونم
ای چرخ تو چندم آزمایی
زر و گهری به آزمونم
پیوسته ز بهر تنگ زندان
چون مار همی کنی فسونم
جز بر تن و جان من نکویی
از خلق بر تن من زبونم
در حبس بدین چنین زمستان
ترسم که فزون شود جنونم
بگداخت ز گریه دیدگانم
در سر باشد فسرده خونم
پر پنبه و آرد شد در و بام
من گرسنه و برهنه چونم
هر چند به کام و رأی من نیست
بخت بد و دولت زبونم
گنگیست چو چوب همنشینم
کوریست چو سنگ رهنمونم
شکر ایزد را که اندرین حبس
از دیدن سفلگان مصونم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷ - دست بدان قبضه خنجر زدیم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹ - نداند حقیقت که من کیستم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.