هوش مصنوعی: این شعر از مسعود سعد سلمان، بیانگر عشق و وفاداری شاعر به بزرگی است که او را می‌ستاید. شاعر خود را بنده‌ای وفادار و خدمتگزار می‌داند و از خدا و رسولش می‌خواهد که اگر دروغ می‌گوید، از رحمت آنها دور بماند. او از پریشانی و گرانباری زندگی می‌گوید اما با وجود همه مشکلات، روحیه‌ای روشن دارد و به دیوهای درونش تسلیم نمی‌شود. شاعر از بزرگی که دارد، می‌خواهد که آرزوی دیدارش را برآورده کند و در تمام عمرش تنها کارش مدح و شکر این بزرگوار است.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و اصطلاحات کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۹۹ - ستایشگری

ای بزرگی که همتت گوید
من به قدر آسمان دوارم

مهر مانند بر جهان تابم
ابر کردار بر زمین بارم

من که مسعود سعد سلمانم
خویش را بنده تو انگارم

خدمتت را به دیده کوشانم
مجلست را به جان خریدارم

ور چنین نیست اینکه می گویم
از خدا و رسول بیزارم

بی تو داند خدای عزوجل
کز همه شادیی بر انکارم

پس چه سازم که بس پریشانم
چیست حیلت که بس گرانبارم

من که دل پر ز نقطه ام بسیار
گر چه سرگشته تر ز پرگارم

همه آفاق می بباید گشت
راست گوئی سپهر سیارم

این همه هست و هیچ غم نخورم
طبع روشن به دیو نسپارم

من ز بی باک روزگار حرون
باک دارم که چون تویی دارم

لیک امروز هم به نعمت تو
که ز یک چیز بس دل افگارم

همه یادند و من فراموشم
تو چه گویی نباید آزارم

بس لطیفی و هم بدین معنی
که کنی آرزوی دیدارم

هر چه خواهی بکن که در همه عمر
نیست جز مدح و شکر تو کارم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸ - ثناگستری
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰ - مدح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.